متن ترانه آهنگ تا کجا با صدای شهرام ناظری
من نه خود میروم او مرا میکشد
کاو سرگشته را کهربا میکشد
چون گریبان ز چنگش رها میکنم
دامنم را به قهر از قفا میکشد
دست و پا میزنم میرباید سرم
سر رها میکنم دست و پا میکشد
ﮔﻔﺘﻢ اﻳﻦ ﻋﺸﻖ اﮔﺮ واﮔﺬارد ﻣﺮا
ﮔﻔﺖ ، اﮔﺮ واﮔﺬارم، وﻓﺎ ﻣﻰ ﻛﺸﺪ
ﮔﻔﺘﻢ اﻳﻦ ﮔﻮش ﺗﻮ ﺧﻔﺘﻪ زﻳﺮ زﺑﺎن
ﺣﺮف ﻧﺎﮔﻔﺘﻪ را از ﺧﻔﺎ ﻣﻰ ﻛﺸﺪ
ﮔﻔﺖ ، از آن ﭘﻴﺶ ﺗﺮ اﻳﻦ ﻣﺸﺎم ﻧﻬﺎن
ﺑﻮی اﻧﺪﻳﺸﻪ را در ﻫﻮا ﻣﻰ ﻛﺸﺪ
ﻟﺬت ﻧﺎن ﺷﺪن زﻳﺮ دﻧﺪان او
ﮔﻨﺪﻣﻢ را ﺳﻮی آﺳﻴﺎ ﻣﻰ ﻛﺸﺪ
سایه ی او شدم چون گریزم از او
در پی اش میروم تا کجا میکشد
………………………….
تا کجا میکشد…………….تا کجا
نظر بهرام
در تاریخ : آبان ۸, ۱۴۰۳
بسیار متشکّرم مدیران ومقامات محترم سایت موزیک باران
استاد شهرام ناظری گل کاشتی ، بله آنهم هم گلی زیبا و درخشان و روشن که حماسه از ان جاری و روان است و بوی بالندگی و افتخار و در هم تنیده شدن از آن جاریست باید بود باید زیست باید بحال ایران بانو با شوق گریست . اگر لطف و محبّت و عشق وزندگی و شُکر نباشد زندگی نیست . یک هنر دیگر از استاد شهرام جان ناظری که استادانه تر از آنچه ما توقع داشتیم بزیبایی این شعر را به حنجرِه شان سپردند . چه خالصانه و ناب بوی طراوت بخود گرفت. ماشاءالله ……………
نظر بهرام
در تاریخ : آبان ۸, ۱۴۰۳متن ترانه آهنگ تا کجا با صدای شهرام ناظری
من نه خود میروم او مرا میکشد
کاو سرگشته را کهربا میکشد
چون گریبان ز چنگش رها میکنم
دامنم را به قهر از قفا میکشد
دست و پا میزنم میرباید سرم
سر رها میکنم دست و پا میکشد
ﮔﻔﺘﻢ اﻳﻦ ﻋﺸﻖ اﮔﺮ واﮔﺬارد ﻣﺮا
ﮔﻔﺖ ، اﮔﺮ واﮔﺬارم، وﻓﺎ ﻣﻰ ﻛﺸﺪ
ﮔﻔﺘﻢ اﻳﻦ ﮔﻮش ﺗﻮ ﺧﻔﺘﻪ زﻳﺮ زﺑﺎن
ﺣﺮف ﻧﺎﮔﻔﺘﻪ را از ﺧﻔﺎ ﻣﻰ ﻛﺸﺪ
ﮔﻔﺖ ، از آن ﭘﻴﺶ ﺗﺮ اﻳﻦ ﻣﺸﺎم ﻧﻬﺎن
ﺑﻮی اﻧﺪﻳﺸﻪ را در ﻫﻮا ﻣﻰ ﻛﺸﺪ
ﻟﺬت ﻧﺎن ﺷﺪن زﻳﺮ دﻧﺪان او
ﮔﻨﺪﻣﻢ را ﺳﻮی آﺳﻴﺎ ﻣﻰ ﻛﺸﺪ
سایه ی او شدم چون گریزم از او
در پی اش میروم تا کجا میکشد
………………………….
تا کجا میکشد…………….تا کجا
نظر بهرام
در تاریخ : آبان ۸, ۱۴۰۳بسیار متشکّرم مدیران ومقامات محترم سایت موزیک باران
استاد شهرام ناظری گل کاشتی ، بله آنهم هم گلی زیبا و درخشان و روشن که حماسه از ان جاری و روان است و بوی بالندگی و افتخار و در هم تنیده شدن از آن جاریست باید بود باید زیست باید بحال ایران بانو با شوق گریست . اگر لطف و محبّت و عشق وزندگی و شُکر نباشد زندگی نیست . یک هنر دیگر از استاد شهرام جان ناظری که استادانه تر از آنچه ما توقع داشتیم بزیبایی این شعر را به حنجرِه شان سپردند . چه خالصانه و ناب بوی طراوت بخود گرفت. ماشاءالله ……………