استرینگ : مسعود نوروزی
ترانه سرا : امیر جان صبوری
تنظیم : شاهین رشیدی
میکس و مسترینگ : شاهین رشیدی
گیتار : بهروز میرزایی
ترانه آهنگ رامان بند و امین تارخ به نام کوچ
ای کاش، آدمی وطنش را
مثل بنفشهها
در جعبههای خاک
يک روز میتوانست همراه خويشتن ببرد هر کجا که خواست
شهر خالی، جاده خالی، کوچه خالی، خانه خالی
جام خالی، سفره خالی، ساغر و پیمانه خالی
کوچ کردن دسته دسته آشنایان عندلیبان
باغ خالی، باغچه خالی، شاخه خالی، لانه خالی
وای از دنیا که یار از یار می ترسد
غنچه های تشنه از گلزار می ترسد
عاشق از آوازه ی دیدار می ترسد
پنجه خنیاگران از تار می ترسد
شه سوار از جاده هموار می ترسد
این طبیب از دیدن بیمار می ترسد
سازها بشکست و درد شاعران از حد گذشت
سالهای انتطاری بر من و تو بد گذشت
آشنا نا آشنا شد ، تا بلی گفتم بلا شد
گریه کردم ناله کردم حلقه بر هر در زدم
سنگ سنگ کلبه ویرانه را بر سر زدم
جام ها جوشی ندارد عشق آغوشی ندارد
بر من و بر ناله هایم هیچکس گوشی ندارد
شهر خالی، جاده خالی، کوچه خالی، خانه خالی
جام خالی، سفره خالی، ساغر و پیمانه خالی
کوچ کردن دسته دسته آشنایان عندلیبان
باغ خالی، باغچه خالی، شاخه خالی، لانه خالی
باز آ تا کاروان رفته باز آید
باز آ تا دلبران ناز ناز آید
باز آ تا مطرب و آهنگ و ساز آید
تا گل افشانان نگاری دل نواز آید
باز آ تا بر در حافظ سر اندازیم
گل بیفشانم و می در ساغر اندازیم
چشمه ها خشکید و دریا خستگی را دم گرفت
آسمان افسانه ما را به دست کم گرفت
آب از آبی نجنبید خفته در خوابی نجنبید
برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست"
گویی همه خوابند ، کسی را به کسی نیست
آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک