ترانه آهنگ ناهیلی به نام باران
تو این شهر با دلم هرجا رو گشتم
کورها ندیدن اشکامو ریختم
هم راض من باشی تو این پلیدی
تو این سرای پر نا امیدی
باران نبار باران نبار در این سیاهی
خوبی نکن به ادمی در این تباهی
شاعر شرور است شعرش کثیف است
این جامعه از این شعر مریض است
همچون رفیق و خون و مرگ و اشیونه
از چی بگم داغ چی رو دلم نمونده
باران نبار باران نبار در این سیاهی
خوبی نکن به ادمی در این تباهی
دنبال من بگرد هستم ببین
دنبال من بگرد اروم بگیر
شکستن عادتت شده ببین
ازادی و حقت منم بگیر
باران ببار باران ببار به این سیاهی
عشقم تویی فکرم تویی ارام جانی
شاعر عوض شد این شعر حق است
بعد از سیاهی خورشید به تخت است
روزی رسد که یک مشت باشیم
یک دانه ی امید بر خاک بپاشیم
باران ببار باران بتاز به این سیاهی
خوبی کن و در دجله اندازش خدایی تو
کجا می روی حالا؟!
بیا ،هنوز تا کشف نشانی آن کوچه
حرف بسیار و
وقت اندک و
آسمان هم که بارانی ست !
اصلاً فرض که مردمان هنوز درخوابند
فرض که هیچ نامه ای هم به مقصد نرسید
فرض که بعضی از اینجا دور
حتی نان از سفره و کلمه از کتاب،
شکوفه از انار و تبسم از لبانمان گرفته اند
با رؤیاهامان چه می کنند؟!
نظر آینده
در تاریخ : ژانویه 17, 2022خیلی صورت ترسناکی داری یعنی خودت گوش نمیکنی قبل از انتشار فکر میکنی عالی شده