ترانه آهنگ ابراهیم افشین به نام بیقرار
ای دو چشمان تو تنها هدف خلقت من
بیقراری و قراره دل بی طاقت من
ای تو شیرینیه دلشوره ی بی پایانم
حبس چشمان تو و عاشق زندانبانم
سر به راهم کن از این وحشت سرگردانی
تو که خورشید منی بعد شب بارانی
غرق کولاک شدم تا تو صدایم بکنی
استوایی تر از آنی که رهایم بکنی
پشت چشمان خودت آینه پنهان کردی
عشق را در من دیوانه دو چندان کردی
خواستم خواستم از تو که به یادم بدهی
آسیابم که تو سرگشتگی یادم بدهی
من نه آن بوته سستم که هراسم با توست
کاج سبزم که زمستان به زمستان با توست
دل من خوش که دگر عاقبت کار رسید
حق من بودی و دست تو به حق دار رسید
سر به راهم کن از این وحشت سرگردانی
تو که خورشید منی بعد شب بارانی
غرق کولاک شدم تا تو صدایم بکنی
استوایی تر از آنی که رهایم بکنی