ترانه آهنگ یوسف جمشیدیان به نام ایرانی
کوهها ویران شدند ، کوهها بیابانها
خیابانها افسردهاند ، کوچهها خیابانها
بوی گند جانکندن میدهند پدرانمان
عطر خون که با شیر مادران ،مادران ، دهانمان
کرند ،کردند، کردند، ویران دنیانمان
کردند ،در بند، کردند ، آزادی و بنیانمان
جنگیدهایم عمری برای حق، چه ناحق است
تاوان این آزادگی مرک است و این ، حق است
میهن چرا بر مرگ مردش ، زن ببارد؟
میهن چرا این خانه آسایش ندارد؟
میهن تو میبینی که حق را ما نداریم
امامه با سرکیسه را باور نداریم
این ننگ ایران را به دریا ها سپاریم
تاریخ ادیان را به دریاها سپاریم
چشمان تو ای مام میهن باز داریم
ما چشم بر یک میهن نوساز داریم
چشمان تاریخ تو میهن باز بادا
با جنگ ، بد ، با زندگی دمساز بادا
چشمان تاریخ تو میهن باز باشد
تا، جنگ بد، با زندگس دمساز باشد